لایق و سزاوار و زیبا. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (از انجمن آرا) (از آنندراج). لایق. (مؤید الفضلاء). درخور و سزاوار. (رشیدی). سزاوار و لایق و شایسته و مناسب،. (ناظم الاطباء). سزاوار. لایق. شایسته. (فرهنگ فارسی معین). اندرخورا. اندرخورد. درخور: نوشتند نامه به ارجاسب زشت هم اندرخور آن کجا او نوشت. دقیقی. بشاه جهان گفت زردشت پیر که در دین ما این نباشد هژیر که تو باژ بدهی بسالار چین نه اندرخور آید به آیین و دین. دقیقی. بدرگه فرست آنکه اندرخورست ترا کردگار جهان یاور است. فردوسی. چو نیکی کنی نیکی آیدبرت بدی را بدی باشد اندرخورت. فردوسی. اگر ما گنهکار و بدگوهریم بدین پادشاهی نه اندرخوریم. فردوسی. گرت چیزی اندرخور شهریار فزونی بود آید او را بکار. اسدی. اگر داد خواهیم در نیک و بد بدادیم معذور و اندرخوریم. ناصرخسرو. گفتم هنر پدید کن اندرخور جواب گفتا که در جواب پدید آورد هنر. ناصرخسرو. من اندرخور بندگی نیستم وز اندازه بیرون تودرخورد من. سعدی. و رجوع به اندرخورا و اندرخورد و اندرخوردن و درخور شود
لایق و سزاوار و زیبا. (برهان قاطع) (هفت قلزم) (از انجمن آرا) (از آنندراج). لایق. (مؤید الفضلاء). درخور و سزاوار. (رشیدی). سزاوار و لایق و شایسته و مناسب،. (ناظم الاطباء). سزاوار. لایق. شایسته. (فرهنگ فارسی معین). اندرخورا. اندرخورد. درخور: نوشتند نامه به ارجاسب زشت هم اندرخور آن کجا او نوشت. دقیقی. بشاه جهان گفت زردشت پیر که در دین ما این نباشد هژیر که تو باژ بدهی بسالار چین نه اندرخور آید به آیین و دین. دقیقی. بدرگه فرست آنکه اندرخورست ترا کردگار جهان یاور است. فردوسی. چو نیکی کنی نیکی آیدبرت بدی را بدی باشد اندرخورت. فردوسی. اگر ما گنهکار و بدگوهریم بدین پادشاهی نه اندرخوریم. فردوسی. گرت چیزی اندرخور شهریار فزونی بود آید او را بکار. اسدی. اگر داد خواهیم در نیک و بد بدادیم معذور و اندرخوریم. ناصرخسرو. گفتم هنر پدید کن اندرخور جواب گفتا که در جواب پدید آورد هنر. ناصرخسرو. من اندرخور بندگی نیستم وز اندازه بیرون تودرخورد من. سعدی. و رجوع به اندرخورا و اندرخورد و اندرخوردن و درخور شود
دهی است از دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در 22000 گزی جنوب خاور رودسر و 3000 گزی جنوب شوسۀ رودسر به شهسوار. جلگه، معتدل مرطوب و سکنۀ آن 250 تن که شیعی مذهبند و به لهجۀ گیلکی فارسی سخن میگویند. آب آن از رود خانه سیاهکلرود تأمین میشود و محصول آن برنج، چای، مرکبات، لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. مالکان و گله داران در تابستان به ییلاق جواهردشت و اشکور وسطی میروند. راه فرعی به شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
دهی است از دهستان سیاهکلرود بخش رودسر شهرستان لاهیجان واقع در 22000 گزی جنوب خاور رودسر و 3000 گزی جنوب شوسۀ رودسر به شهسوار. جلگه، معتدل مرطوب و سکنۀ آن 250 تن که شیعی مذهبند و به لهجۀ گیلکی فارسی سخن میگویند. آب آن از رود خانه سیاهکلرود تأمین میشود و محصول آن برنج، چای، مرکبات، لبنیات، و شغل اهالی زراعت و گله داری است. مالکان و گله داران در تابستان به ییلاق جواهردشت و اشکور وسطی میروند. راه فرعی به شوسه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 2)
زنی را گویند که پستان او مانند انار شده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). از: نار، مشبه به پستان + ور، پسوند دارندگی و اتصاف. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). دختری که پستان وی مانند انار گرد و برآمده باشد. (ناظم الاطباء). دختر نارپستان. (شعوری)
زنی را گویند که پستان او مانند انار شده باشد. (برهان قاطع) (آنندراج). از: نار، مشبه به پستان + ور، پسوند دارندگی و اتصاف. (حاشیۀ برهان قاطع چ معین). دختری که پستان وی مانند انار گرد و برآمده باشد. (ناظم الاطباء). دختر نارپستان. (شعوری)